کد مطلب:134053 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:127

فرهنگ استعماری معاویه
این بخشنامه از سوی معاویه برای تمام عمال و مزدورش صادر و به همه ی مردم ابلاغ شد، اكنون در نظر بگیرید كه در مملكت چه غوغا و جنبشی به منظور جعل روایات در فضائل عثمان و خاندان او یعنی بنی امیه به وجود می آید: فرصت طلبان و ناپاكان اجتماع در ساختن روایات با یكدیگر مسابقه گذاردند و هر یك سعی می كرد آنگونه در ستایش از


عثمان و خاندان بنی امیه مبالغه كند و در آن باره روایت از پیغمبر!!! نقل نماید كه دیگران از انجام آن عاجز باشند، این روایات جعلی طبق دستور قبلی برای معاویه فرستاده می شد و دستگاه تبلیغاتی وی هم حداكثر بهره برداری از آنرا انجام می داد تا جائی كه ابن ابی الحدید می نویسد:

«روایاتی را كه در فضائل عثمان و خاندان بنی امیه جعل شده بود به معلمین و مكتب داران سپردند و در برنامه های درسی فرهنگ آنروز آنها را جای دهند، آنها هم از آن همه مجعولات فراوان به بچه ها و غلامانشان تعلیم دادند به حدی كه آن روایات را نقل می كردند و تعلیم می گرفتند همانگونه كه قرآن را فرامی گرفتند!!!. و حتی آنها را به - دختران و زنان و نوكران و خویشاوندان خود تعلیم می دادند و مدتها بر این روش باقی بودند....» [1] .

آری معاویه از این راه فرهنگ كشور را در اختیار می گیرد و با قرار دادن افكار و آراء خود، اهداف و مقاصد خویش، معرفی خود و خاندانش در برنامه های درسی پایگاه علمی كشور را هم از ارزش ساقط ساخته و به آن شبیخون زده و آنرا هم مانند نیروهای دیگر مملكت در خدمت به خویش استخدام می كند!.

و با این ترتیب معاویه توانست خاندان بنی امیه را از نظر اكثریت اجتماع آنروز بصورت خاندانی با فضیلت معرفی كند كه از نظر اسلام و از زبان وجی یعنی پیغمبر، مقدس و محترم هستند اكنون كه زمینه ی


فكری اجتماع تا اینجا آماده شد، مرحله دوم این نقشه را معاویه آغاز می كند و مبارزه ی خود را برای ساقط كردن علی و خاندان علی علیه السلام از نظر مردم و افكار آنان علنی می سازد مورخین معتبر دنباله ی فعالیت معاویه را چنین نوشته اند:

«پس از آنكه مدتها معاویه مردم را به شنیدن مناقبت مجعوله ی عثمان و خاندان بنی امیه عادت داد آنگاه به عمال خود متحدالمآل نوشت كه بنگرید به كسی كه بینه درباره ی او گواهی داد كه وی دوستار علی و خاندان او است، نام او را از لیست عطاء محو كنید و جوائز و حقوق او را از بیت المال ساقط نمائید، معاویه با این بخشنامه، بخشنامه ای شدیداللحن تر فرستاد كه هر كس نزد شما متهم به دوستی علی بن ابیطالب و خاندان اوست (چه این اتهام به ثبوت برسد یا نه) او را مورد شكنجه و آزار قرار دهید و خانه ی او را ویران سازید». [2] .

زاده ی هند در نامه ی دیگر به عمال خود درباره ی علی (ع) می نویسد:

«ذمه ی من بری ء است (و از امان من خارج است) كسی كه در فضیلت ابوتراب (علیه السلام) و خاندان او سخن بگوید و روایتی نقل كند، بدنبال این نامه خطباء و گویندگان (حكومتی) در هر اجتماع و بر بالای هر منبر علی را لعن كردند و از او بیزاری جستند و درباره ی او (به شناعت) سخن گفتند» [3] .


در یكی از بخشنامه های معاویه برای استاندار ارتش چنین منعكس است.

مراقبت كنید كه شهادت دوستان علی و خاندان وی را (در امور قضائی) نپذیرید و قبول نكنید» [4] .

بخشنامه های معاویه درباره ی سب و لعن علی و خاندان وی (ع) و شكنجه و آزار و كشتار دوستان و شیعیان آن حضرت و ویران ساختن خانه های آنها یكی پس از دیگری برای عمال او و جیره خواران كثیف آن حكومت صادر می گردید و در نتیجه در سراسر كشور نه تنها شیعیان شناخته شده و مشخص خاندان علی (ع) بر جان و مال خود هیچگونه تأمین نداشتند بلكه هر كس صرفاً اگر متهم به دوستی آن ذوات مقدس و عصاره های فضیلت و انسانیت می گردید به سخت ترین صورت دچار عذاب و شكنجه و محرومیت می شد، این وضع مرگبار و رعب انگیز در سراسر كشور ادامه داشت ولی كوفه در این مصیبت و بلا نسبت به نقاط دیگر سهم بیشتری دارا بود زیرا از یكطرف آنجا مركز دوستان علی (ع) بود و از سوی دیگر معاویه زیاد ابن ابیه را (كه دوستداران علی و خاندان او را بخوبی می شناخت) بر آنجا مسلط گردانده بود.این استاندار ناپاك و بی اصالت كه مادر وی از زنان معروفه ی حجاز بوده است آنچنان بی شرمانه دست خود را بخون مردان پاك و اصیل آلوده ساخت كه نویسنده ی مشهور اهل سنت ابن ابی الحدید درباره ی جنایات وی می نویسد.


«زیاد بن ابیه دوستان علی را زیر هر سنگ و كلوخی كه یافت به قتل رساند و آنها را دچاره وحشت ساخت، دست و پاهای آنها را قطع نمود و آنانرا بر بالای دار آویخت و از عراق آنها را متفرق ساخت تا جائیكه حتی یك فرد معروف (از شیعیان آن حضرت) در عراق باقی نماند!» [5] .

فرمان لعنتی معاویه درباره ی سب و لعن علی علیه السلام در كشور اسلامی سالیانی دراز آنچنان با مراقبت اجراء گردید كه علامه ی امینی می نویسد:

«سب و لعن به علی (ع) و خاندان وی مانند یك سنت گردیده بود و هفتاد هزار منبر در عصر امویین در سراسر كشور نصب كرده بود كه بر بالای آنها امیرالمؤمنین را لعن می نمودند (!!!) و این عمل را مانند یك اعتقاد راسخ و یا یك واجب همیشگی و دستور لازم الاتباع می پنداشتند و با تمام شوق و علاقه به سوی آن میل می كردند تا جائیكه عمر بن عبدالعزیز در آن هنگام كه (به علت سیاست خاص و یا به جهت مصلحتی) از لعن آن حضرت منع كرد مردم گویا چنین گمان كردند كه وی داهیه ای بزرگ آورد و با گناهی عظیم مرتكب گردید». [6] .

معاویه خود هم عملا در این گناه بزرگ و خیانت عظیم شركت داشت و شخصاً بر بالای منابر آن بزرگوار را لعن می نمود و در پایان هر


خطبه ای كه می خواند چنین گفت:

«اللهم ان ابا تراب الحد فی دینك و صد عن سبیلك فالعنه لعنا و بیلا و عذبه عذاباً الیماً» [7] .

زاده ی هند كار ننگ و فضاحت را در این باره به جائی رسانده بود كه از شخصیتهای معروف عرب كه گاهی نزد وی می آمدند و بر او وارد می گردیدند می خواست تا در برابر مردم علی علیه السلام را لعن كنند و از وی بیزاری بجویند!! تاریخ می نویسد «هنگامیكه عبیداللَّه بن عمر بر معاویه وارد گردید به او گفت، بر بالای منبر قرار گیر و علی را سب كن و درباره ی او شهادت بده كه عثمان را كشته است.» [8] .

روزی احنف بن قیس نزد معاویه نشسته بود و در این هنگام مردی از اهل شام به روی وارد گردید و سخنانی گفت و در پایان آن علی (ع) را لعن كرد احنف سخت از این وضع شرم آور ملول گشت و خطاب به معاویه چنین گفت:

«اگر این گوینده بداند كه خشنودی تو در لعن پیامبران و فرستادگان خدا است هر آینه آنها را لعن می كند پس بترس از خداوند ای معاویه و واگذار علی را، او خدای خود را ملاقات كرده و تنها در قبر خود قرار گرفته و با عمل خود سر و كار دارد و به خدا سوگند شمشیر علی نیكو بود و دامن او پاك، و مصیبت او بزرگ. معاویه با حنف گفت: چشم را بر هم نهادی و آنچه


در نظر داشتی بیان كردی؟! به خدا قسم باید بر بالای منبر روی و علی را با رغبت یا كراهت لعن كنی. احنف گفت ای امیرالمؤمنین اگر مرا از انجام این كار عفو كنی برای تو بهتر است و اگر مرا بر لعن علی مجبور نمائی به خدا قسم لبهای من هیچگاه به آن باز نخواهد شد.» [9] .

این عمل ننگین و كفرآمیز آنچنان عمومی و شایع گردیده بود كه از كوچك و بزرگ،شهری و دهاتی، در اجتماع و در تنهائی و خلاصه همه كس در همه حال آنرا مانند یك سنت ثابت و فریضه ی واجب اجراء میكردند.

مسعودی می نویسد:

«كار اطاعت مردم از معاویه تا آنجا بالا گرفت كه لعن (علی علیه السلام) را (به دستور معاویه) بر سنت و روشی قرار داده بودند كه كودكان بر آن سنت متولد می شدند و بزرگان بر آن روش می مردند!» [10] .

خلفای بنی امیه هم كه بعد از معاویه سر كار آمدند برنامه های ضد اسلامی و حكومت وی را تأیید كرده و همچنان اجراء می نمودند با این ترتیب دهها سال بر ملت اسلامی گذشت كه در آن علی بن ابیطالب علیه السلام - آن كسی كه لم یشرك باللَّه طرفة عین- مورد لعن و سبب قرار داشت!!!

امیرالمؤمنین یعنی آن راد مردی كه با فداكاریها و جانبازیهای خود در حساسترین لحاظت تاریخ، اسلام را از سقوط همیشگی و محو و


نابودی نجات بخشید آنكسی كه بعد از پیامبر اسلام هیچ انسانی در حد او برای احیاء عدالت و آزادی، شرف و انسانیت، علم و فضیلت كوشش نكرد. همان شخصیت بزرگ سالیانی دراز به نام دین و برای خشنودی خداوند!!! مورد اهانت قرار می گرفت و دستگاه تبلیغاتی معاویه آنچنان در وارونه ساختن حقایق كوشید كه توانست جمعی را معتقد سازد كه علی بن ابیطالب حتی نماز نمی گذارد!!! و به اصول اسلامی اعتقادی ندارد!!! تا آنجا كه آن ناپاك خود در هنگام لعن بر آن حضرت می گفت: «اللهم ان أبا تراب لحدفی دینك و صد عن سبیلك...» سبحان اللَّه ننگ و بی شرمی تا كجا؟!

معاویه فرزند بوسفیان كه تا دیروز خود و پدر و قبیله اش در برابر پیغمبر شمشیر در دست گرفته و علیه آنحضرت می جنگیدند تا بالاخره بخاطر قدرت مسلمین با كراهت اسلام را پذیرفتند این مرد اكنون خود را حامی دین و پشتیبان راه خدا می شمارد و علی علیه السلام را مانع راه خدا و ملحد در دین معرفی می كند!!!نصر بن مزام می نویسد: در جنگ صفین جوانی از لشكر معاویه خارج شد و اراده ی جنگ با یاران علی را نمود در حالیكه پی درپی آن بزرگوار را لعن می كرد و ناسزا می گفت هاشم بن مرقال كه از ارتشیان آن حضرت بود به وی گفت:

(ای جوان) این سخنان تو بعد از آن مخاصمه و محاكمه ی الهی است و پس این جنگ حساب است، از خدا بترس زیرا تو بسوی او باز می گردی و از موقعیت و موقفی كه اكنون داری از تو پرسش خواهند


كرد و هدف تو را از آمدن در این جنگ جویا خواهند شد.

جوان در پاسخ گفت كه من با شما جنگ می كنم به این علت كه رهبر شما (علی علیه السلام) آنگونه كه به من گفته اند نماز نمی خواند (!!!) و شما هم نماز نمی گذارید.» [11] .

آری وسعت دستگاه شیطانی تبلیغاتی معاویه تا اینجا بود و اثر لعنتی آن هم تا این حد! این سب و لعن نسبت به دومین فرد جهان انسانیت و اشرف اولاد آدم بعد از پیغمبر اسلام همچنان ادامه داشت و بازارش گرم بود تا نوبت حكومت به عمر بن عبدالعزیز رسید وی به علل خاصی دستور اكید داد كه مردم از سب و لعن امیرالمؤمنین علی علیه السلام خودداری كنند.

مسعودی در سیره حكومت وی می نویسد:

«عمر بن عبدالعزیز لعن علی را بر بالای منابر ممنوع ساخت» [12] و گفت بجای آن این آیه را بخوانند: «پروردگارا غفرانت را بر ما و بر برادران ما آنهائی كه پیش از ما بتو ایمان آوردند شامل گردان و قرار مده در دل ما كینه را نسبت به كسانیكه ایمان آوردند، پروردگار ما، به درستی كه تو رئوف و مهربانی [13] .

خوانندگان عزیز- این بود یكی از شومترین و خطرناكترین


طرحهائی كه معاویه در صدد بود آنرا اجراء سازد و متأسفانه همانگونه كه مطالعه فرمودید این نقشه ی خطرناك با موفقیت كامل پیش رفت و آن مرد ناپاك توانست با دستیاری علماء و خطباء سودجو و بی ایمان و با استفاده از دستگاه وسیع تبلیغاتی خود كه از راویان فرصت طلب حدیث و فرهنگ گرفته تا محراب و منبر همه را شامل می شد، علی و خاندان علی را مورد سب و شتم و لعن مردم قرار دهد و خاندان بنی امیه را در رأس كشور پهناور اسلامی جای بزند و آنها را از نظر دینی و اسلامی تا حدود زیادی محبوبیت بخشد، و ما بخواست خداوند بزودی روشن خواهیم كرد كه اگر این برنامه همچنان با دست یزید هم دنبال می شد و نهضت خونین حسین بن علی علیهماالسلام این رشته شیطانی را قطع نمی كرد و این نقشه ها را برای همیشه نقش بر آب می نمود چگونه تا چند سال دیگر نه از اسلام در جهان خبری بود و نه از قرآن اثری.

اكنون كه معاویه سه مرحله ی مهم و اساسی از برنامه های وسیع خود را اجراء كرد یعنی پست ترین و ناپاكترین و در عین حال جسور و سخت دل ترین افراد كشور مانند زیاد بن ابیه را در استخدام خود درآورد و در اختیار حكومت خویش قرار داد و سپس با دست این نمونه همكاران نا انسان خود بسیاری از انسانها و مردان آزاد و غیور را كه در برابر خودسری ها و ستمگریهای حكومت وی تاب سكوت و طاقت تحمل نداشتند به وحشیانه ترین صورت به قتل رساند و از میان برداشت و در مرحله ی سوم هم بالاخره توانست احادیث مجعوله ای را


كه راویان از خدا بی خبر از قول پیغمبر بزرگ اسلام در مدح وی و خاندان بنی امیه ساخته بودند در بین مسلمین شایع سازد و خود و قبیله ی خویش را به نام دین در دلهای اكثریت نادان و كم درك اجتماع جای دهد، و قسمت دوم این برنامه را هم با رایج ساختن سب و لعن نسبت به علی بن ابی طالب و خاندان پاكش و ایجاد دشمنی شدید در دلها نسبت به آن حضرت و فرزندان معصومش توانست با موفقیت عملی سازد.


[1] شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 3 صفحه ي 16 چاپ مصر.

[2] شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 3 صفحه ي 16 چاپ مصر.

[3] شرح نهج البلاغه ابن (ابي الحديد ج 3 صفحه ي 16 چاپ مصر.

[4] شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 3 صفحه ي 15 چاپ مصر.

[5] شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 3 صفحه ي 15 چاپ مصر.

[6] الغدير ج 10 صفحه ي 266 و 290 چاپ دوم.

[7] الغدير ج 10 صفحه ي 266 و 290 چاپ دوم.

[8] الغدير ج 10 صفحه ي 290.

[9] الغدير ج 10 صفحه ي 261 چاپ دوم

[10] مروج الذهب ج 2 صفحه ي 72 چاپ مصر سال 1346.

[11] الغدير ج 10 صفحه ي 209 چاپ دوم.

[12] مروج الذهب ج 2 صفحه ي 167 چاپ مصر 1346 هجري.

[13] سوره ي حشر آيه ي 10.